مانیفست خشمِ ملتِ زخمی
نویسنده : لیلی سادات حسینی
در سرزمینی که خون جوانان هنوز خشک نشده، در کشوری که استخوان سربازانش زیر خاکستر سنگرها میسوزد، هنوز هم همان چهرههایی که سالها با ناموسی و ناموسفروشی بر طبل غیرت دروغین میکوبیدند، آرام و بیخیال نشستهاند با جیبهای پُر، حسابهای بانکی چاقشده و چشم هایی که جز قدرت و منافع شخصی هیچ نمیبینند.
کجایند؟
کجایند آنانی که ناموس وطن را زیر لگدهای پاکستان، ترکیه و ایران انداختند و بعد خود را صاحب عزت و مدافع وطن معرفی کردند؟
کجایند آنانی که سنگرها را خالی گذاشتند و سربازان خدای وطن را مجبور کردند با دست خالی، با گلوی خشک، با سینهٔ بیزره، در برابر ماشین جنگ دشمن بایستند؟
کجایند جنرالان فروختهشدهای که روزی در جمهوریت لقب میگرفتند، اما در لحظهٔ امتحان، سرباز را رها کردند و جان ملت را پل عبورِ معاملههای ننگین ساختند؟
کجایند آنان که با یک امضا، با یک تماس، با یک لبخند دروغین، جوانان وطن را به کام مرگ روان کردند و امروز هم در سایهٔ امنِ اروپا و دوبی و ترکیه نشستهاند، بیآنکه حتی یک بار سرشان را از خجالت پایین بیاندازند؟
کیسهمالها کجایند؟
همانهایی که هنوز دست از وطنِ زخمی برنمیدارند همانها که هنوز هم میخواهند این خاک را بیشتر پارهپاره کنند همان ها که کمپاین «من افغانم» و «من افغان نیستم» را برای تفرقه، برای بیریشهسازی ملت، برای شکستن وحدت و برای پنهان کردن غارتهای خود به راه انداختند.همانها که هنوز در جلساتشان، در چانهزنیهایشان، در دعواهای چندینسیری شان، فقط یک حرف دارند:
«منم… منم… اول من!»
نه وطن، نه مردم، نه خون شهدا هیچچیز برایشان مهم نیست جز چوکی، لقب، و پسوندهای خندهدار و خیالی که خیال میکنند تاریخ را با آن فریب میدهند.اما رسوایی آنقدر بزرگ است که حتی نامهای دروغین شان نیز دیگر نمیتواند آن را پنهان کند.آنانی که باعث فروپاشی نظام شدند امروز در کدام سوراخ قدرت پنهان شدهاند؟
کجایند آنانی که میلیونها دالر را از کشور بیرون کشیدند؟
پولهایی که باید خرج سنگر، خرج سرباز، خرج خانوادهٔ شهدا و خرج دخترانِ وطن میشد امروز در حسابهای بانکی اروپا و استرالیا و امارات خوابیده است.در حالیکه دختران این وطن برای یک قلم، یک کتاب، یک فرصت تحصیل اشک میریزند.در حالیکه خانوادهٔ شهدا هنوز کفن بدهکارند.در حالیکه سربازان وطن با زخمهای چرکین فراموش شدهاند .اما افسوس که این کیسهمالها هنوز هم تقاضا دارند که اگر کمک کنند، اگر تجهیز کنند، اگر حمایت کنند نامشان باید در رأس باشد!
و چون نیست، چون نمیتوانند بر پیشانی جبهات مهر منمبودن بزنند، ترجیح میدهند ملت بمیرد، وطن بسوزد و طالبان چهره عوض کنند اما جبهات متحد نشوند!
این نفرت انگیزترین شکل خیانت است ، خیانتی که خود را با لبخند سیاسی و ادعای وطندوستی پنهان میکند.آنان که باید فریاد می کشیدند، سکوت پیشه کردند
کجایند رهبرانی که باید در برابر ظلم علیه اقوام، در برابر کوچدادنها، در برابر قتلعامها، در برابر تحقیرهای روزانهٔ مردم، حداقل یک بیانیه نشر میکردند سکوت کردهاند، چون درد مردم برایشان ارزش ندارد، چون قتلعامها رأیشان را کم نمیکند، چون توهینها امتیازاتشان را به خطر نمیاندازد چون رنج مردم سوخت جیبهای شان نیست، این سکوت، سکوت آدمهای با حیا نیست، سکوت کسانیست که از رنج ملت ثروت ساختهاند، آنان که نمیگذارند اتحاد شکل بگیرد
تا امروز، با وجود خونهایی که ریخته شد، با وجود جبهاتی که جان میگذارند، هنوز هم رهبران کیسهمال حاضر نیستند غرور کاذبشان را پایین بگذارند، آنان از وحدت میترسند، چون وحدت یعنی پایان دوران معاملهگریشان.
چون اتحاد یعنی چهرهٔ طالبان نه با ریش و تفنگ بلکه با سند و تحلیل و حقیقت رسوا شود، چون اتحاد یعنی جبهات در یک صف قرار گیرند و در آن صف دیگر جایی برای کیسهمال ها نیست، به همین دلیل است که بهجای کمک به تقویت جبهات، سنگ میاندازند و بجای رساندن تجهیزات، شرط و شروط میگذارند وبجای اینکه قدمی برای ملت بردارند، دنبال سهمِ خیالی قدرت میگردند.
روز ملی کجاست؟
روز غیرت کجاست؟
روز وجدان کجاست؟در تقویم این سرزمین، روزهایی هست که ملت گریه میکند،روزهایی که ملت شهید میدهد، روزهایی که دختران وطن از تحصیل محروم میشوند و یا جوانان در مرز های کشورهای همسایه برای تفریح مرزبانان جان میدهند.اما در تقویم کیسهمالها فقط دو روز وجود دارد:
روز معامله و روز سهمگیری از معامله.
و این حقیقتی است که باید از حلقوم تاریخ فریاد شود کیسهمالها نه رهبرند نه سیاستمدار و نه نخبه .آنان فقط جمعکنندگان بقایا هستند .بقایای خون، بقایای ثروت، بقایای قدرت.
این مانیفست، اعلان پایان خاموشیست، این متن اعلان جنگ نیست بلکه اعلان واقعیت است.
واقعیتی که هیچ قلمی دیگر نمیتواند پنهانش کند، از امروز، از همین لحظه، ملت افغانستان باید بداند دشمن فقط آنسوی خط نیست، دشمن در حسابهای بانکی پنهان است، در چانهزنیها، در لبخندها، در سفرهای بیدرد، در جلسههای ننگین و پشت پرده است و این مانیفست تا هنگامی که آخرین کیسهمال رسوا نشود، آخرین معامله فاش نگردد و آخرین سرباز بینام ما احترام نگیرد خاموش نخواهد شد.
این صدا، صدای یک ملت است.صدای زخمی که التیام نمی یابد، مگر با حقیقت و این حقیقت را امروز، بیرحمانه، عریان و بیتوجیه گفتم.