
نوجوانان یوتبری که امروز در سایه حاکمیت وحشت و جهل طالبان، گویا «مستقل» و «آزاد» روایت میسازند، بهروشنی به عروسکهای نمایشی جنگ تبلیغاتی بدل شدهاند؛ خواسته یا ناخواسته. اینان افغانستانی را به تصویر میکشند که گویی در آن گل میروید، شبنم میبارد، و آفتاب عدالت و آرامش از دل هر کوچه و پسکوچه میتابد؛ در حالی که واقعیت، چیزی نیست جز قبرستان خاموش انسانیت.
اغلب این بوقهای بیارزش مجازی که خود را یوتبر میخوانند، به بلندگوهای استخبارات مبدل شده اند؛ مزدبگیران ارزانقیمتی که با پولهای اپراتیفی، مأمور جلوهفروشیاند؛ هیچیک از اینان نه دغدغه حقیقت دارند، نه تعهد اخلاقی، نه حس شرم.
نفرین بر این نسلفروشی! بر این خامجویان که تریبون را یافتند، اما صدایشان را به نفع ظلم کرایه دادند. شما که امروز قلم و کمره را در دست دارید، چرا از نسلکشی علیه هزارهها سخن نمیگوید؟ چرا لب فروبستید در برابر کشتار پنجشیریها و ترور های میدانی سربازان پیشین؟ آیا هیچ اندیشیدهاید که فردای محشر، در محکمه عدل خدا چه خواهید گفت؟ با کدام زبان از خود دفاع خواهید کرد؟ با کدام منطق از وارونهنمایی حقیقت؟
افسوس بر نسلی که بهجای شرافت، شهرت را انتخاب کرد؛ بهجای آگاهی، آمار بازدید را.و وای بر آیندۀ شما که تاریخ، هیچگاه خیانت به حقیقت را نمیبخشد